یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 0 توسط 0 نفر)

75.داستان قدرت حافظه

چینی سالخورده ی خردمندی در دشت پر برفی راه می رفت که به زنی گریان برخورد.پرسید:«چرا گریه میکنی؟»
زن گفت:«برای اینکه به زندگی ام می اندیشم؛به جوانی ام،چهره ی زیبایی که در آینه می دیدم و مردانی که دوستم داشته اند.اما متاسفانه خداوند به مردم قدرت به خاطر آوردن داده است.او می دانست که من بهار زندگی ام را به خاطر خواهم آورد و اشک خواهم ریخت.»
خردمند ایستاد،به نقطه ی دور دستی خیره شد و به فکر فرو رفت.زن لحظه ای بعد از گریه دست کشید و پرسید:«آنجا چه می بینی؟»
خردمند جواب داد:«دشتی پر از گل سرخ.خدا در حق من سخی بوده است که به من قدرت حافظه عطا کرده است.او می دانست که من در زمستان همیشه می توانم بهار را به خاطر آورم و لبخند بزنم.»

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد